کـــــــــــافـــی نــــت عصــــــــر جـــــــدیـــــــــــد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه فی جمله اولیائک
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آیا از مطالب وبلاگ راضی هستید؟

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 827
بازدید کل : 28359
تعداد مطالب : 339
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1


لوگوی حمایتی حضرت مهدی

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سایت خدماتی بیست تولز

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com

حجاب
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394
دیدید وقتی می گیم تهرانی یعنی کسی که اهل تهرانه

حالا اگه با همین دید به کلمه ی "چادری" نگاه کنید

 

میشه معنی کرد:کسی که طرفدار چادره یا کسی که اهل چادره

متاسفانه پیدا میشوند بعضی خانم هایی که "چادری" هستند

اما "چادری" نیستند ،یعنی اهل چادر نیستند

از اون طرف خوشبختانه آقایون با وجودیکه واضحه کلا چادری نیستند

یعنی چادر سرشون نمی کنند،اما خیلی هاشون "چادری" هستند

لزوما" نباید هر خانمی که چادر سرش میکنه با عنوان "چادری"

خطاب بشه . . . !!!

من یک مرد چادری ام 

من تو فضایی دارم زندگی میکنم که نسیمش معطر به

عطر و بوی "چادرخاکی"مادر شیعیان جهان اسلام است . . .

من "چادری" ام چون به چادر مادرم عشق می ورزم . . . .

من "چادری" ام چون رو چادر خواهرانم غیرت دارم . . .

من "چادری" ام چون همیشه اشکم برای چادر عمه ی

مظلومه ی امام زمان عجل الله جاریست . . .

من "چادری" ام چون چادر حجاب رو روی چشمام کشیدم و

فهمیده ام که هر مخلوقی ارزش نگاه ندارد . . .

امیدوارم حداقل همه ی خانم هایی که

"چادری" هستند "چادری" باشند

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ﺯﻧــﺪﮔـﯽ ............
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394

ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﯾﮑﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﯾﻪ " ﮐﻠﻢ " ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ .
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺮﮔﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﺯﯾﺮﺵ ﯾﻪ ﺑﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ
ﻫﺴﺖ
ﻭ ﺯﯾﺮ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﮒ ﯾﻪ ﺑﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﻭ … ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﮕﻪ :
" ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻬﻤﯿﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﮐﺎﺩﻭ ﭘﯿﭽﺶ ﮐﺮﺩﻥ؟ "
ﺗﺎ ﺗﻬﺶ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯿﺸﻪ
ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻮﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﺸﺪﻩ
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻠﻢ ﻫﺴﺘﺶ
ﻣﺎ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﻭﺭﻕ ﻣﻲ ﺯﻧﻴﻢ
ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺁﻥ ﭽﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ
ﺩﺭﮐﺶ ﮐﻨﯿﻢ …
ﻭ ﭼـﻘـــﺪﺭ ﺩﯾـــﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿـــﻢ ﮐﻪ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧــﻮﺭﺩﯾﻢ
ﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﯽ،ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺭ ﺭﯾﺨﺘﻨﯽ
ﺑﻮﺩ !
ﺯﻧــﺪﮔـﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ
ﻣﻨﺘــﻈـﺮ ﮔــﺬﺷﺘﻨـﺶ ﻫﺴﺘﯿـــﻢ …

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
فقر
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394

فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست .. فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است ... 

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خوبی کن و فراموش کن...
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394
958af2871da62fd1cd4b06d22d8f4512-425

 

میلیون ها درخت در جهان به طور اتفاقی توسط موش ها و

سنجاب هایی کاشته شدندکه دانه هایی را مدفون کردند و

سپس جای مخفی آن را فراموش کردند.

خوبی کن و فراموش کن...

روزی رشد خواهد کرد.

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بردبار باش!
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394

بردبار باش!

کیف ها توی کیف فروشی ها اگر خوش فرم وخوش قواره اند

به خاطر اینست که پراز کاغذ باطله اند .

اگر آن کاغذ باطله هارا بیرون بریزی از فرم وقیافه می افتند

وکاغذ ها هم دیگر زباله اند وباید دور ریخته شوند .

خشم وعصبانیت چیزی شبیه همان کاغذ باطله است .

اگرفروببری شکل وشخصیت ، پیدا میکنی و

گرنه بیرون بریزی از شکل وشخصیت ومعنویت می افتی .

این است که قرآن کریم دعوت به فرو بردن خشم دارد

ومی فرماید الکاظمین الغیظ

فروبرندگان خشم

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
قیمت یه روز زندگی چنده ؟؟؟؟!!!!!!!!
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394

قيمت يه روز باروني چنده؟
يه بعدازظهر دلنشين آفتابي رو چند مي خري؟
حاضري براي بو کردن يه بنفشه وحشي توي يه صبح بهاري يه اسکناس درشت بدي؟
پوستر تمام رخ ماه قيمتش چنده؟

چرا وقتي رعد و برق مياد تو زير درخت فرار مي کني؟
مي ترسي برقش بگيرتت؟
نه، اون مي خواد ابهتش رو نشونت بده.
آخه بعضي وقت ها يادمون ميره چرا بارون مي ياد!

اين جوري فقط مي خواد بگه منم هستم
فراموش نکن که همين بارون که کلافت مي کنه که اه چه بي موقع شروع شد،

 کاش چتر داشتم،

بعضي وقتا دلت براي نيم ساعت قدم زدن زير نم نم بارون لک مي زنه.

شده از خودت بپرسي چرا تمام وجودشونو روي سر ما گريه مي کنن؟
اونقدر که ديگه براي خودشون چيزي نمي مونه و نابود ميشن؟
ابرا رو مي گم هيچ وقت از ابرا تشکر کردي؟
هيچ وقت شده از خودت بپرسي که چرا ذره ذره وجودشو انرژي مي کنه
و به موجودات زمين مي بخشه؟!
ماهانه مي گيره يا قراردادي کار مي کنه؟

براي ساختن يه رنگين کمون قشنگ چقدر انرژي لازمه؟
چرا نيلوفر صبح باز ميشه و ظهر بسته مي شه؟
بابت اين کارش چقدر حقوق مي گيره؟
چرا فيش پول بارون ماهانه براي ما نمي ياد؟
چرا آبونمان اکسيژن هوا رو پرداخت نمي کنيم؟

تا حالا شده به خاطر اين که زير يه درخت بشيني و به آواز بلبل گوش کني

 پول بدي؟قشنگ ترين سمفوني طبيعت رو مي توني يه شب مهتابي کنار

 رودخونه گوش کني.قيمت بليتش هم دل تومنه!

خودتو به آب و آتيش مي زني که حتي تابلوي گل آفتابگردون رو بخري و

 بچسبوني به ديوار اتاقت

 ولي اگه به خودت يک کم زحمت بدي مي توني قشنگ ترين تابلوي گل

آفتابگردون رو توي طبيعت ببيني.

گل هاي آفتابگردوني که اگه بارون بخورن  

نه تنها رنگشون پاک نمي شه، بلکه پررنگ تر هم ميشن
لازم نيست روي اين تابلو کاور بکشي، چون غبار روي اونو،

شبنم صبح پاک مي کنه و مي بره.

قيمت يه دست سالم چنده؟
يه چشم بي عيب چقدر مي ارزه؟

چقدر بايد بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!
اينا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالي به حساب حق و حقوق خودت مي ذاري
تا اونجا که اگه صاحبش بخواد مي تونه همه رو آني ازت پس بگيره.
پروردگاري که هر چي داريم از يد قدرت اوست ...

اينو بدون اگه يه روزي فهميدي قيمت يه ليتر بارون چنده؟
قيمت يه ساعت روشنايي خورشيد چنده؟
چقدر بايد بابت مکالمه روزانه مون با خدا پول بديم؟
يا اينکه چقدر بديم تا نفسمون رو، بي منت با طراوت طبيعت زيباش تازه کنيم
اون وقت مي فهمي که چرا داري تو اين دنيا زندگي ميکني!

قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافيانت رو هم دست کم نگير
به زندگيت ايمان داشته باش تا بشه تموم قشنگيهاي دنيا مال تـــو

 

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
لطیفه ها و حکایت های فرهنگی ـ اخلاقی
نویسنده : منتظر...
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394

 لطیفه ها و حکایت های فرهنگی ـ اخلاقی

تهذیب نفس

آورده اند که «شاگرد سقراط در لحظات آخر عمر استاد، از او پرسید: ما را چه امر می فرمایی که در حق اولاد و عیال تو به جا آوریم؟ گفت: هیچ چیز نمی گویم به شما، بلکه چیزی که همیشه به شما امر کرده ام، این است که در اصلاح نفس خود کمال کوشش و سعی به جا آورید و هر گاه این کار کردید، مرا خوشحال خواهید گردانید».

مبارزه با نفس

روزی دیوجانس با جمعیتی که به سوی تئاتر و مسابقات روان بودند، همراه شد. مردی از روی استهزا از او پرسید که آیا او هم به مبارزه می رود؟ دیوجانس جواب داد: بله، همین طور است، من هم برای کشتی گرفتن می روم. مرد پرسید: رقیبت کیست؟ دیوجانس جواب داد: رقیب من، خودم هستم و برای مبارزه با خودم می روم. برای من، هیچ کشتی و ستیزی، مانند زمانی که با امیال و رنج های خودم می جنگم، هیجان انگیز نیست».

دوستی

«به بزرگی گفتند: چرا با فلان دوستت که بر انجام گناهان اصرار می ورزد، قطع رابطه نمی کنی؟ گفت: آن دوست من، امروز به فضایل من محتاج است. شرط دوستی اقتضا می کند که من به وسیله دوستی، دستش را بگیرم و به فضل خدا، او را از کارهای زشت باز دارم و از آتش دوزخ برهانم».

زهد

«عارفی را پرسیدند: به این مقام چگونه رسیدی؟ گفت: آن را به هیچ یافتم. پرسیدند: چگونه؟ گفت: به یقین دانستم که دنیا هیچ است؛ ترک آن کردم و به این مقام رسیدم».

صبر

«بزرگی را از بزرگ ترین بردباری پرسیدند، گفت: هم نشینی با کسی که خُویش با تو سازگاری ندارد و دوری از او ممکن نیست».

قناعت

«مردی بر عارفی گذشت که نان و سبزی و نمک می خورد. به او گفت: ای بنده خدا! از دنیا به همین خرسندی؟ گفت: خواهی کسی را به تو نشان دهم که به بدتر از این خرسند است؟ گفت: آری! گفت: آن که به عوض آخرت، به دنیا خرسند است!»

تقو

«مردی به زاهدی گفت: تقوا را توصیف کن. او گفت: اگر به سرزمینی پر خار وارد شوی، چگونه رفتار می کنی؟ او گفت: پرهیز و حذر می کنم. زاهد گفت: در دنیا نیز چنین کن که تقوا همین است».

ذکر و یاد خد

«شخصی خدمت آیت اللّه میرزا عبدالعلی تهرانی رحمه الله رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد. آقا فرمود: روزی سه دقیقه به یاد خدا باش. بعد از لحظاتی فرمود: اگر دو دقیقه هم شد، عیبی ندارد».

عفو و گذشت

«به بزرگی گفتند: فلانی از تو غیبت کرد. او در جواب، طبقی از رطب برایش فرستاد و گفت: شنیده ام که اعمال نیک خود را برای من فرستاده ای، خواستم کار تو را تلافی کرده باشم. ازاین رو، این طبق خرما را تقدیم نمودم».

خدمت به خلق

«مردی از عارفی پرسید: از خلق به حق، چند راه است؟ عارف گفت: به عدد هر ذره ای از موجودات، راهی است به حق، ولی هیچ راه نزدیک تر و بهتر و سبک تر از آن نیست که راحتی به کسی برسد. ما بدین راه رفتیم و همه را به آن وصیت می کنیم».

خاموشی

«بزرگی را از علت سکوتش پرسیدند: گفت: از آن رو که هیچ گاه بر خاموشی خویش پشیمانی نخوردم و چه بسیار که از سخن گفتن پشیمان شدم».

ایمان

«گویند هنگامی که حضرت یوسف علیه السلام را در بازار مصر در معرض فروش قرار دادند، مردی با دیدن چهره پاک و معصومانه آن حضرت، متأثر شد و رو به مردمی که برای خرید و فروش او جمع شده بودند، گفت: به این کودک غریب و بی گناه رحم کنید و با او مهربان باشید! حضرت یوسف علیه السلام که با وجود سن کم، ایمان و اعتماد به نفس کاملی داشت، به آن مرد رو کرد و گفت: آن کس که خدا را دارد، گرفتار غربت و تنهایی نمی شود».

حسن خلق

«مردی حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و پرسید: دین چیست؟ حضرت فرمود: اخلاق نیکو. دوباره از سمت راست آمد و گفت: دین چیست؟ فرمود: اخلاق نیکو. باز از طرف چپ آمد و سؤال کرد: دین چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله پاسخ داد: حسن خلق».

تواضع

«حکیمی را گفتند: گفت کدام حقیقت روا نیست؟ گفت: آنکه مرد از نیکی های خود بگوید».

ازدواج

«زنی به امام باقر علیه السلام عرض کرد: من تصمیم دارم هرگز ازدواج نکنم. حضرت پرسید: چرا؟ گفت: برای رسیدن به فضیلت و کمال! حضرت فرمود: از تصمیمت برگرد. اگر ترک ازدواج فضیلتی داشت، حضرت زهرا علیهاالسلام به درک این فضیلت از تو شایسته تر بود. چنین نیست که احدی در فضیلتی بر وی پیشی گیرد».

فقر

«گویند: عارفی چون این سخن شنید که دو نعمت است که سپاس داشته نشده است: سلامتی و امنیت، گفت: این دو، سومی نیز دارند که ناسپاس مانده است؛ چه سلامتی و امنیت را گاه، سپاس دارند. به او گفتند: آن چیست؟ گفت: فقر و آن، نعمتی است که بر منعمانش پوشیده مانده است؛ جز آنان که خدایشان نگاه داشته است».

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
پینوکیو و دنیای ما
نویسنده : منتظر...
تاریخ : چهار شنبه 6 خرداد 1394

بسم الله الرحمن الرحیم

نقد انیمیشن آدمکی چوبین با نگاهی جدید به آدم خاکی امروز و...   

روزی پیرمردی فرهیخته تصمیم گرفت، با دست خود آدمکی چوبین بسازد، لذا چون با اراده و اشتیاق آن را ساخت؛ گرمی وجودش به بدن سرد آدمک منتقل شد و آدمک چوبین و بیجان، جان گرفت و دست و پایش به حرکت درآمد، و خود به تنهایی شروع به راه رفتن نمود. پیرمرد با خوشحالی نام او را پینوکیو گذاشت و به او تذکر داد که اگر این دست و پای چوبین را در راه خیر و سعادت خود و دیگران قرار دهی؛ پاداش تو این است که مانند من صاحب یک بدن واقعی خواهی شد.

 

لذا به این منظور در سر راهت فرشته ای مهربان قرار دادم تا تو را امر و نهی کند و راه را از چاه به تو نشان دهد. پس هر جا او خواست تو را راهنمایی و یار ی کند، به حرفش گوش بده تا به مقصد و هدفت برسی. و چون در خارج از این خانه خواسته ها و جاذبه ها ی انحرافی زیاد است.؛ پس درب خانه را به روی هیچ راهزنی باز نکن و فقط برای کسب علم و معرفت و شناخت این مسیر حرکت کن و اگر روزی از خانه خارج شدی و راه برگشت به خانه را گم کردی به فرشته ی مهربان مراجعه کن و...

آری

  در عالم الست، خدای دانای و مهربان با دست خود آدمی خاکی ساخت؛

"وَ إذ قَالَ رَبّکَ لِلمَلائِکَة إنّی جاعِل فی الأرض خَلیفة " و آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: "من در زمین جانشینی خواهم گماشت" (سوره بقره آیه 30)

...خداوند متعال با اراده و  عشق بدن خاکی آدم را خلق کرد و از روح خود در او دمید و آدم جان گرفت و به حرکت درآمد.  به او فرمود من هر آنچه داشتم؛ به امانت به تو سپردم و تو را حامل تمام اسماء الهی کردم. حال اگر تو این دست و پای خاکی و مادّی را در راه من و برای رسیدن و متخلّق شدن به آن اسماء الهی به کار بیندازی، از بشر و آدم بودن عبور می کنی و به انسانیّت می رسی و دست و پای انسانی پیدا می کنی. برای این منظور تو را در زمینی قرار می دهم که پر از جاذبه ها و .. خطرات و راههای انحرافی است. لذا برای اینکه تو از مسیر درست خارج نشوی، فرشتگان و چهارده نور پاک (ائمه اطهار علیهم السلام ) را در مسیرت می گذارم تا راه  خانه و موطن اصلی خود را گم نکنی. حال اگر تو به دلایلی آدرس و مسیر برگشت به من را گم کردی، باید به این چهارده نور پاک مراجعه کنی و به آنچه آنها می گویند گوش فرا دهی تا راه و مسیر انسان شدن را بیاموزی ... .

 پیرمرد بعد از اینکه آدمک چوبین را ساخت، شرایط علم آموزی را برایش فراهم کرد و برای خریداری کتاب، مقداری پول به او داد و فرشته ای مهربان را در کنارش قرار داد؛ تا در راه مدرسه کسی او را از علم و دانش باز ندارد و منحرف نشود؛ امّا در بیرون از خانه، از یک طرف جاذبه ها و بازی ها و ... و نمایش های خیمه شب بازی او را از علم باز می داشت و از طرفی (روباه مکار و گربه نره ) که همیشه درصدد گمراه کردن او بودند، دائم در گوش او می خواندند که برای زیادی مالش، پولهایش را چال کند و به این ترتیب سرمایه ای که او باید در راه علم وکتاب و ... خرج کند را با زیرکی از او ربودند و او را با رؤیاها و خیالهای واهی در کنار چاله های خالی از سکه رها کردند. پینوکیو بعد از اینکه سرمایه اش را از دست داد، پشیمان شد و خواست این ضررش را جبران کند.

خداوند مهربان بعد از خلقت انسان، تمام سرمایه ی حیات را (بالقوّه ) در وجود انسان ریخت و برای اینکه این داشته ها و سرمایه را که در وجود او بالقوّه گذاشته را به فعلیّت برساند و راه به آسمان وجودش بیابد؛ به فرشتگان فرمان داد برای یاری او سجده کنند. لذا همه ی فرشتگان اطاعت کردند و این سجده به آن معنا است که در زمین برای رسیدن به آسمان وجودش راه را بر او باز کنند و به او کمک کنند؛ امّا در این میان شیطان نافرمانی کرد و اطاعت نکرد.

"وَ إذ قُلنَا لِلمَلائکة إسجُدُوا لأدم َفَسَجَدُوا إلّا إبلیسَ أبی وَ أستکبرَ وَ کانَ مِنَ الکافِرین"

"و آنگاه که به فرشتگان گفتیم: "برای آدم سجده کنید، همه سجده کردند، جز ابلیس که ابا کرد و برتری جست و از کافران گردید"

 این سجده نکردن شیطان به این معناست؛ که در زمین راه بندگی را بر انسان می بندد و راه های انحرافی را بر او باز می کند تا نتواند به آسمان وجودش دست پیدا کند. لذا دائم در این مسیر او را مشغول جاذبه ها و ....لهو و لعب ( نمایش ها و پارتی های خیمه شب بازی آن چنانی) می کند و در گوش او می خواند که سرمایه ی وجودش را در خاک دنیا دفن کند و داشته های انسان را به نام کیف و خوش گذرانی های کاذب با زیرکی از چنگ او در می آورد و انسان جاهل را غرق در رؤیاهای واهی و خیالی در کنار سرمایه های چال شده اش رها می کندو...

 روباه مکار و گربه نره دائم دور پینوکیو می پلکیدند  و مانع می شدند که او راه علم و معرفت و انسان شدن را بیاموزد. شیطان و نفس امّاره هم دائم حول محور قلب انسان می چرخند و مانع می شوند که مبادا انسان با علم و معرفت و اندیشیدن به سرمایه ی وجودش، آگاهی پیدا کند و راه و مسیر انسان شدن را بپیماید.عاقبت پینوکیو بر اثر جهل و غفلت ... در مسیر راه با دوستانی ناباب همراه شد که او را کاملا از راهش دور می کردند و...

چون نفس انسان بیشتر به شهوات و راحتی دنیا تمایل دارد و  روحیه و شاکله ی او

(میل به غرب و رفتن به آن طرف آب است )

وقتی دوستان پینوکیو از شهر و دیاری صحبت کردند، که زرق و برق و جاذبه ها ی دروغین و راحتی و شادی و کیف وهمی از آن لبریز بود، خیلی زود با آنها همراه شد و دیگر در آنجا نه صدای فرشته ی مهربان به گوش او می رسید و نه نصایح پدری مهربان ...   و او صبح تا شب، غرق در بیخبری و خوش گذرانی و بازی و ... و به حیوانیت مشغول بود تا اینکه یک روز صبح که از خواب بیدار شد؛ خود را کاملا به شکل الاغی دراز گوش ملاحظه کرد و ... تازه حقّه و مکر اومانیزم زمان را درک کرد و فهمید امّا افسوس که دیگر کار از کار گذشته بود و او هر چه سعی می کرد این وهمیّات را به دیگران بفهماند ؛که مانند او بازیچه ی دست شیطان نشوند و فریب جاذبه های رنگارنگ  وهمی و خیالی دو روزه ی دنیا را نخورند؛ مؤفق نمی شد و صدایی جز (عرعر ) از او در نمی آمد.

متأسفانه امروز طبق نقشه های شومی که اومانیزم دهر، برای بشر ریخته و (با مأموریتی که از شیطان گرفته که انسانیّت را از بشر بگیرد) تمام سعی خود را به کار برده تا بشر با رو آوردن به ماهیت و جاذبه های بعد بشری و عالم مادّه، در شادی های کاذبانه ( پارتی ها _رقص و پایکوبی در مجالس آن چنانی) چنان غرق شود؛ که به طور کلی انسانیّت از آنان ساقط شود، تا بتواند بشر امروزی را به حمار و الاغ و حیوانات وحشی تبدیل کند و آنان را دسته جمعی به ابلیس زمان بفروشد.

عاقبت پینوکیو به حال تضرّع و زاری در وجود رسید و از آنجا که ندامت و پشیمانی قلبی یعنی برگشت به وجود است، خدا او را به نهر آب روانی انداخت و مدت زیادی در آب غرق بود و آنقدر از آن آب گوارا نوشید تا خون در وجودش جریان پیدا کرد و صاحب گوشت و پوست و استخوان واقعی شد و به شکل یک انسان واقعی از آب خارج شد.

ای انسان! آیا وقت آن نرسیده که با پشت کردن به جاذبه های شوم  بُعد بشری و با عجز و زاری در وجود او را طلب کنی و طبق فرمایش مکرر خداوند مهربان که دائم در قران شیطان را "عدو مبین" معرفی می کند از او دوری کنی و به سوی خدا برگشت کنی تا خدا توبه و برگشت واقعی را در تو ببیند و تو را در بطن آب که علم و معرفت است بیندازد، تا به شکل و شمایل انسانی واقعی و به کمال رسیده از آب ولایت خارج شوی و به حیات طیّبه برسی؛ إن شاءالله. 

 

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خصلت های خوب . . .
نویسنده : منتظر...
تاریخ : چهار شنبه 6 خرداد 1394

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
السلام علیک یا فاطمه الزهرا ادرکنی
نویسنده : منتظر...
تاریخ : چهار شنبه 6 خرداد 1394

انجام میدم | از روی عکس مورد نظر شما سیاه قلم کار کنم AnjamMidam.Com
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تعداد صفحات : 34
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 34 صفحه بعد



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کـــــــــــا




آمار مطالب

:: کل مطالب : 339
:: کل نظرات : 17

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 39
:: بازدید ماه : 827
:: بازدید سال : 1716
:: بازدید کلی : 28359

RSS

Powered By
loxblog.Com