دکتر «نوابخش»، پژوهشگر، محقق و استاد دانشگاه ميگويد: در ديدگاه غرب، زن تا زماني مورد احترام است که در چارچوب خواسته هاي نظام سرمايه داري نقش آفرين باشد؛ در غير اين صورت، از چرخه تعاملات جامعه بيرون ميشود و اعتبار خود را در جامعه از دست ميدهد.
يکي از زنان نويسنده آمريکايي در کتاب خود به نام «ارتجاع» اين مطلب را پذيرفته، ميگويد: «من به عنوان يک فمينيست اعلام ميکنم که جامعه آمريکا هيچگاه مثل امروز آزاد نبوده، و در عين حال هيچ وقت خود را مثل امروز تا اين حد نگونبخت نميديده است. اين بدان معنا است که آزادي به او انديشه و تفکّر صحيح را نياموخته است.» وي در جاي ديگري از کتاب خود ميافزايد: «اما با وارد شدن حجاب به عرصه زندگي، معيارهايي مثل مادر بودن، احترام و حتي مفهوم خانواده و عفاف را درک کرديم.»
پروفسور روژه گارودي، از متفکران فرانسوي، ميگويد: ممنوعيت حجاب براي مسلمانان فرانسوي نتيجه تبليغات مسموم آمريکا و صهيونيسم بر ضد اسلام است. وي ميافزايد: امروز، جنگ بر ضد تروريسم به وسيله اي براي تضعيف اسلام در جهان تبديل شده و آمريکا و رژيم صهيونيستي سعي دارند چهره اسلام را بروي جهانيان، بسيار خشن جلوه دهند.
جناب حجه الاسلام آقای شیخ محمدتقی نحوی واعظ قمی در تاریخ 16 محرم الحرام 1417 ق از مرحوم پدرشان، آقای حاج شیخ ابوالقاسم نحوی، ماجرای زیر را نقل کردند:
مرحوم نحوی، در آن زمان که به امر حضرت آیه الله العظمی بروجردی (ره) همراه پسرشان در نجف اشرف اقامت داشتند، در ایام زیارتی مخصوصة حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین علیه السلام که مصادف با شب نیمة شعبان است به کربلا میرفتند و در آنجا نخست به حرم حضرت امام حسین علیه السلام سپس به حرم سردار کربلا حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام مشرف میشدند. یک روز که برای عتبه بوسی به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام رفته بودند، مشاهده میکنند نوجوان 13 - 14 سالهای را سیم برق گرفته، خشک کرده است.
پدر بچه داشت با حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام حرف میزد و میگفت: آقا جان، تو میدانی من میخواستم بیایم به پابوس شما، اما مادر بچه راضی نبود که او را با خود بیاورم. حالا اگر بدون او به خانه برگردم، جواب مادرش را چه بگویم؟! مرحوم نحوی میفرمود: یکدفعه دیدم که بچة مرده، به کرامت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام به حرکت آمد! آری، نوجوان زنده شد و همراه پدرش به منزل بازگشت.
ثقه الاسلام جناب آقای حاج شیخ علی رضا گل محمدی ابهری زنجانی، شب 27 جمادی الثانیه سال 1416 هـ ق در حرم مطهر کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام نقل کرد:
یکی از اهالی کربلا، عربی را میبیند که در حرم حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام کنار ضریح مطهر ایستاده و با حضرت سخن میگوید.
آقا جان، صد دینار از شما پول میخواهم؛ میدهی که بده و اگر نمیدهی میروم به حرم حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام شکایت شما را به آن حضرت میکنم.
سپس سرش را به طرف ضریح مطهر برده و میگوید: فهمیدم، فهمیدم! و از حرم بیرون میرود. عرب مزبور به بازار رفته و به یکی از مغازه داران میگوید: آقا فرموده است صد دینار به من بده. او میگوید: نشانی شما از آقا چیست؟ میگوید: به این نشان، که پسر شما مریض شده و شما صد دینار نذر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام کردی؛ بده! و او هم صد دینار را میدهد.
ناقل میگوید: به مرد عرب گفتم: چطور شد با حضرت صحبت کردی و نتیجه گرفتی. گفت: به حضرت گفتم اگر پول ندهی، میروم شکایت شما را به برادرت امام حسین علیه السلام میکنم. اینجا بود که دیدم حضرت، داخل ضریح ظاهر شد و در حالیکه روی صندلی نشسته بود، حوالهای به من داد.من هم رفتم و از بازار گرفتم.َ
به همه مسلمونا و دوستداران حضرت ابوافضل علیه السلام میلاد ایشون رو تیریک می گم
اي دست تو، دستگير عالم وي در رخ تو علي مجسم درياي عميق مهرباني تمثال علي، علي ثاني مرآت حسين مظهر عشق گل واژه ي ناب دفتر عشق اي عبد خدانما، اباالفضل درياب دمي مرا ابا الفضل
1 - امر به معروف و نهى از منکر؛ «سالار شهیدان حسین بن على علیهماالسلام در این امر ملاحظۀ تقیّه را نکرد و این از ویژگىهاى آن حضرت است،» «در لئالى الاخبار از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله آمده که فرمود: مادامى که مردم امر به معروف و نهى از منکر نمایند و بر کار نیک معاونت کنند پیوسته در خوشى و خیر باشند، پس اگر این کار را نکنند برکتها از آنان سلب مىشود و بر یکدیگر مسلط گردند و نه در زمین یاورى براى آنها باقى مىماند، نه در آسمان.
و از آن حضرت مروى است که فرمود: اگر مردم به معروف امر نکنند و از منکر نهى ننمایند و از اخبار اهل بیت من پیروى نداشته باشند، خداوند بدها و شرارشان را بر آنها مسلّط گرداند، آنگاه خوبها دعا کنند دعایشان مستجاب نشود.»
امام عصر علیه السّلام از جانب خداوند متعال مأمور است که تمام منکرات را از همه جاى دنیا بردارد، بهطورىکه دیگر احدى باقى نماند که براى فعل منکر خود پناهى داشته باشد.
در کتاب المحجه در تفسیر آیۀ شریفۀ: اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اَلْأَرْضِ أَقامُوا اَلصَّلاةَ وَ آتَوُا اَلزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ اَلْأُمُورِ(1)؛کسانى که هرگاه در زمین، آنان را توانایى دهیم، نماز را بپا دارند، و زکات [به مستحق]برسانند، و امر به معروف و نهى از منکر نمایند، و عاقبت کارها به دست خدا است. از امام باقر علیه السّلام نقل کرده که فرمود: این براى آل محمد است، مهدى و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را به تصرف آنها درآورد، و دین را آشکار سازد و خداوند متعال به وسیلۀ او و یارانش بدعتها و باطل را از بین مىبرد، همچنانکه سفیهان حق را میرانده باشند، تا جایى که اثرى از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهى از منکر خواهند نمود، و آخر کارها به دست خدا است.(2)
اعطاى لقب سیدالشهدا علیه السلام از طرف خدا از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است: «روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله ، در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام بود و حسین علیه السلام در دامان ایشان قرار داشت. ناگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله به سجده افتاد. سپس فرمود: اى فاطمه! پروردگار بى همتایت به من فرمود: آیا حسین را دوست دارى؟ عرض کردم: آرى، حسین، نور چشم من است و گل خوش بو و میوه قلب من است. آن گاه درحالى که دست مبارک خود را بر سر حسین علیه السلام قرار داده بود، فرمود: پروردگارم به من فرمود: مبارک باد این مولود که برکات و صلوات و رحمت و رضوان من بر او باد و غضب و عذاب من، بر کسى که او را به قتل مى ساند و با او دشمنى مى کند. به راستى که او، سیدالشهدا علیه السلام ، اولین و آخرین است. هم در دنیا و هم در آخرت. او سرور جوانان اهل بهشت است».
روش پند دادن گناه کار جوانى خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت: «من مردى گناه کارم و نمى توانم خود را از انجام گناهان بازدارم، مرا نصیحتى فرما» امام حسین علیه السلام فرمود: پنج کار را انجام بده و آن گاه هرچه مى خواهى، گناه کن. اول، روزى خدا را مخور و هرچه مى خواهى گناه کن. دوم، از حکومت خدا بیرون برو و هرچه مى خواهى گناه کن. سوم، جایى را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هرچه مى خواهى گناه کن. چهارم، وقتى عزراییل براى گرفتن جان تو آمد، او را از خود بران و هرچه مى خواهى گناه کن. پنجم، زمانى که مالک دوزخ، تو را به سوى آتش مى برد، در آتش وارد مشو و هرچه مى خواهى گناه کن. جوان اندکى فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت هاى طرح شده، چاره اى جز توبه نیافت.