ترشرويى اسلام به شوهر دستور مى دهد كه هيچگاه با زن خويش ، با ترشروئى و اخم برخورد نكند، يعنى بايد همواره گشاده رو، خوش چهره و خندان لب ، باشد. او اگر از مردم كوچه و بازار و فاميل و همسايه ناراحت شده است ، نبايد تلافى آنرا بر سر همسرش در آورد، همسرش كه گناهى نكرده است . درست است شخصى كه ناراحتى درونى دارد، قهرا اخم مى كند و چهره در هم مى كشد، ولى اين عمل ، كار مردم خام و غير مهذب است . مرد عاقل فكر مى كند كه :(( مرا شخصى در بازار ناراحت كرده است ، چرا بايد اين ناراحتى را به خانه منتقل كنم ، زن و فرزندم كه گناهى نكرده اند كه بافسرده نشان دادن خود، ايشان را ناراحت كنم . ))
گنه كرد در بلخ آهنگرى
به شوشتر زدند گردن مسگرى !!
با اين عمل نه دردى را چاره كرده ام و نه دشمنى را سركوب نموده ام ، بلكه به تشديد ناراحتى و درد خود افزوده ام و بى گناهى را هم دردمند و رنجور كرده ام . دستور اسلام اين است كه شخص مسلمان ، غم خود را در دل نگاه دارد و چهره بازش را به برادران و خواهرانش ، تحويل دهد. اگر دستور اسلام ، درباره برخورد مسلمين عادى و بيگانه چنين باشد، نسبت به زن و شوهرى كه در يك خانه زندگى مى كنند و بر يك بالش سر مى گذارند چه خواهد بود؟ قطعا در آنجا تاكيد بيشترى است كه هيچگاه ترشروئى و تندى و جبهه گيرى نباشد. قطعا آيه شريفه اى كه مى فرمايد: (( اهل ايمان بر كافران سخت گيرند و در ميان خود مهربانند )) بالاترين مصداقش مهربانى زن و شوهر با يكديگر است . خوشا به حال شوهرى كه در مدت چهل سال زندگى با همسرش ، يكبار هم ترشرويى و تندى نكرده و خون شريف خود و همسرش را بيهوده كثيف ننموده است . خوشا به حال زن و شوهرى كه شوهرش نقل مى كرد: روزى به خانه رفتم و ديدم همسرم عصبانى است و بدون جهت به من تندى مى كند، تعجب كردم . بعد از مدتى ، چهره اش باز شد و با ملايمت گفت : فلانى تو مى دانى كه من تو را دوست دارم ، به زندگيم علاقه دارم . امروز در هواى سرد، لباس شسته بودم و چند بار روى زمين افتاده بود و بچه ها هم مرا اذيت كرده بودند، كه عصبانى بودم و با شما تندى كردم ، بعد از اين بدان كه عصبانيت و تندى من هميشه همين طور است جدى نيست ، از شما ناراحت نيستم هرگز خيال نكنى شما را نمى خواهم . شوهر گفت من هم به او گفتم : پس بدان كه من هم گاهى اوقاتم تلخ مى شود و به شما تندى مى كنم ، در صورتى كه شما را دوست دارم . به فرزند و خانه ام علاقه دارم ، ولى مردم كوچه و بازار مرا ناراحت مى كنند. با حالت عصبانيت و اوقات تلخى وارد خانه مى شوم . ممكن است تا وقتى كه خودم را كنترل كنم ساعتى طول بكشد و در آن يكساعت از من تندى و ترشروئى ببينى . بدان كه تندى و ترشروئى من متوجه شما نيست . تندى مرا جدى نگير و سخن امروز مرا بيادم بياور. از آن زمان تا كنون بيش از 15 سال است كه ميان ما نزاعى پيش نيامده است . نويسنده گويد: خوبست اين چنين همسران ؛ بلكه هر زن و شوهر مسلمانى ، روى يك تابلو با خط درشت بنويسند (( جدى نيست )) و هر دو امضا كنند و هر وقت يكى از آنها عصبانى شد، ديگرى دستش را بگيرد و آن تابلو و امضا را به او نشان دهد.