هنگامى که امام حسین (علیه السلام) از مدینه قصد خروج به سمت عراق نمود، ام سلمه به او گفت: به طرف عراق نرو؛ چون از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: پسرم حسین (علیه السلام) در زمینى به نام «کربلا» شهید مى شود و مقدارى از خاک آن جا را در شیشه اى کرد و به من داد. حضرت فرمود: به خدا قسم! من این گونه کشته مى شوم و اگر به عراق هم نروم، مرا خواهند کشت. اگر مى خواهى، مقتل خود و یارانم را به تو نشان دهم. سپس دستش را بر صورت ام سلمه کشید، خداوند به او بصیرت داد تا این که همه آنها را دید. حضرت مقدارى از تربت آنجا را برداشت، در شیشه اى دیگر گذاشته به او داد و فرمود: هر وقت این دو شیشه، خونى گردید، بدان که من کشته شده ام.
ام سلمه مى گوید: وقتى روز عاشورا فرا رسید، بعد از ظهر به هر دو شیشه نگاه کردم و دیدم خونى شده اند. ام سلمه گریه و شیون نمود. در آن روز، هیچ سنگى را بلند نکردند مگر اینکه زیرش خون تازه یافتند.
منبع :راوندى، قطب الدین سعید، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۲۰۰ و ۲۰۱٫